تاکید وزیر میراث فرهنگی بر بازتولید فرهنگ مقاومت برای نسل جدید سفر بیش از ۴۰ هزار و ۵۰۰ زائر از طریق فرودگاه‌های کشور در ایام اربعین ۱۴۰۴ درخشش تیم ملی المپیاد علوم زمین ایران در رقابت های جهانی | فاطمه هدایت کاخکی از خراسان رضوی برنز گرفت + عکس ۶۰۰ هزار دانش‌آموز در طرح ملی هوش مصنوعی ثبت نام کرده‌اند شرکت بیش از ۲۵۰ معلم در طرح شبکه ملی یادگیری فرهنگیان اهواز داغ‌ترین نقطه جهان شد (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) اعلام نتایج نهایی انتخاب رشته دانشگاه فرهنگیان تا آخر هفته (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) علیرضا کاظمی: بیش از ۶۰۰ کلاس درس تجهیز می‌شوند جابه‌جایی هوایی بیش از ۱۷۵ هزار مسافر به عتبات عالیات طی ۲۲ روز این دانه‌ها بیشتر از تخم‌مرغ پروتئین دارند خدمات‌رسانی هلال احمر به ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار زائر اربعین (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) آیا دولت می‌تواند مشکل بنیادین صندوق‌های بازنشستگی را با ادغام حل کند؟ نظارت ویژه دامپزشکی خراسان رضوی بر سلامت غذای زائران در دهه پایانی صفر آغاز فرآیند حسابداری آب در سال آبی جدید چرا معوقات حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی در خردادماه پرداخت نشد؟ سقوط بالابر در خیابان ولیعصر؛ یک کشته و یک مصدوم بر جای گذاشت (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) مدیرکل حفاظت محیط زیست تهران: با هرگونه تخلف در مناطق حفاظت شده به شدت برخورد می‌شود وعده جدید رئیس سازمان ملی پرورش استعداد‌های درخشان | نقشه راه ۱۰ ساله سمپاد چه کمکی به دانش آموزان می‌کند؟ رشد چشمگیر فعالیت‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان رضوی در تابستان ۱۴۰۴ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (شنبه، ۲۵ مرداد ۱۴۰۴) | رگبار باران در مناطق شمالی استان تغییر زمان برگزاری امتحانات جبرانی دوازدهمی‌ها (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) کشف ۱۲۷۲ تن برنج قاچاق و احتکار شده در تهران خروج نزدیک به ۳ میلیون و ۵۰۰ زائر از مرز‌های زمینی در ایام اربعین آمادگی کامل داروخانه‌های مشهد برای خدمت‌رسانی ویژه در دهه پایانی ماه صفر تمامی بیمارستان‌های خصوصی مشهد ملزم به پذیرش بیماران اورژانسی هستند اهدای عضو جوان مرگ مغزی در مشهد به ۳ بیمار زندگی دوباره بخشید (۲۵ مرداد ۱۴۰۴) نقش مایعات و لبنیات در افزایش میزان شیر مادر تکنیک صحیح مسواک زدن برای کودکان
سرخط خبرها

روزنوشت‌های شهری (٧٣) | مسافر سنت در هزاره سوم

  • کد خبر: ۵۷۹۹۱
  • ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۲
روزنوشت‌های شهری (٧٣) | مسافر سنت در هزاره سوم
حجت‌الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه| توی خیابان درحال پیاده‌روی هستم که کسی از دور به من اشاره می‌کند و همین‌طور که جلو می‌آید، سرش را تکان می‌دهد. وقتی جوان کاپشن‌مشکی نزدیک‌تر می‌شود، با شوق و ذوق سلام می‌کند و لبخندزنان می‌گوید: «خیلی دلم می‌خواست شما رو از نزدیک ببینم.» بعد انگار دنبال کلمه‌ای برای بیان احساس خود می‌گردد. قدری مکث می‌کند و برای اینکه نهایت محبت و خوشحالی‌اش را نشان دهد، اضافه می‌کند: «چجوری بگم؟ باور کنید اگه یک خواننده معروف رو می‌دیدم، این‌قدر خوشحال نمی‌شدم.»

یکشنبه| یکی از بستگان درمورد یکی از نوشته‌هایم که به گمان او تند است، تذکر می‌دهد و نصیحتم می‌کند. می‌گوید: «فکر می‌کنی اینکه تو می‌فهمی، دیگران نمی‌فهمند؟ چرا، همه می‌فهمند، ولی دیگران عاقلند و زبانشان را کنترل می‌کنند. حالا تو عقلت نمی‌رسد و همین‌جور می‌نویسی.»

دوشنبه| زن دست‌فروش، پشت چراغ‌قرمز، آمده است کنار ماشین و پیله کرده است که دستمال کاغذی بخر! وقتی چشمش به عمامه‌ام می‌افتد که روی صندلی کنارم گذاشته‌ام، می‌گوید: «تو که مسلمونی حاجی، یکی بخر!» ...

سه شنبه| مرد جوان خوش قد وقامتی که کفش هایش پاره و لباسش مندرس است، از مشکلات مالی و گرفتاری‌های اول زندگی می‌نالد و می‌گوید: «پدرم ۷ سال اسیر بود و جانباز ۶۰ درصد است، ولی حالا خودم حقوق مرتب ندارم و گاهی دو هفته سه هفته طول می‌کشد تا حقوقمان را بدهند. الان ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان به من می‌دهند، ولی همان را هم مطمئن نیستم که ماه بعد، بتوانم بگیرم. وقتی هم حقوقم را می‌ریزند، به دو روز نمی‌کشد که همه اش بابت اجاره خانه و قسط وام و قرض می‌رود و بعد من می‌مانم و یک ماه بعدش که باید با مسافرکشی با موتورسیکلت بگذرانم. مردم هم فکر می‌کنند، چون پدرم ایثارگر بوده، همه چیز داریم.» در تمام مدتی که او دارد درددل می‌کند، من به کسانی فکر می‌کنم که هم رزم پدر او بوده اند و الان بچه هایشان همه چیز دارند.

چهارشنبه| توی آسانسور مرکز خرید، وقتی دست دخترکم را می‌گیرم تا آهسته به همراه مادرش وارد کابین شود، مرد جوانی که زودتر از ما سوار شده است، نگاهی معنی دار از سر شوق و حسرت به ما می‌اندازد که معنی اش را همان لحظه می‌فهمم. وقتی نگاهش می‌کنم، عکس دخترکی را بر صفحه گوشی تلفن همراهش نشان می‌دهد و می‌گوید: «دلم برای بچه ام خیلی تنگ شده است. ۸ ماه است صاحب کارم نگذاشته است بروم شهرستان.»
حالم خوب نیست. دنبال بهانه‌ای می‌گردم تا زودتر از آسانسور بیرون بروم. وقتی مردی ۸ ماه از زن و بچه اش دور است، خانواده دیگر چه معنایی دارد؟ بر آن زن چه می‌گذرد؟ بر این مرد چه؟ و آن کودک چه تصویری از رابطه عاطفی درون خانواده خواهد داشت؟

پنجشنبه| در ساعات پایانی شب، خسته و کوفته از سفر برگشته ام و مشغول خارج کردن خودرو از پارکینگ فرودگاه هستم. برخلاف انتظارم، متصدی پارکینگ بسیار خوش اخلاق و مؤدب است و با لبخند و احترام خاص خود، خستگی سفر را از تنم بیرون می‌آورد. درحالی که دارم کارت بانکی را به او می‌دهم، می‌گویم خوش به حال زنت که شوهرش این قدر خوش برخورد و مهربان است! می‌خندد و می‌گوید: هنوز زن نگرفته ام.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->